۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

آخ كاش همه ي سعيد ها آزاد مي شدند!

از خبر آزادي تو تنها تيتر سرخ اعتماد توي ذهنم مونده.كاشكي همه ي سعيد ها آزاد مي شدند.بعد از 109 روز گلوم ديگه تحمل نكرد وآب ولرم و شور از چشمام قطره قطره اومد پايين و رو گردنم چكه كرد...لجن درونشون رو ديدي سعيد حجاريان من؟ديدي كه چه جوري تو رو با ويلچر بردن و برات سونا خريدن؟ديدي كه بهت مجال دادن تا با صدايي خفه و دلي خونين از زير عينكت به قاضي نگاه كني بعد از 10 سال؟تنها چيزي كه هميشه ازت توي ذهنم بود برنامه اي بود توي كانال 4 و تو روبه روي معين نشسته بودي و به صورت مناظره ازش مي پرسيدي چرا كانديد شده...برام سوال بود چرا براي حرفات زير نويس مي ذارن؟؟؟همين كه هنوز از تلخ بودن لبخند مي زني جاي شكريست براي ما بازماندگان!اما اي كاش همه ي سعيد ها آزاد مي شدند...همه ي سعيد ها روز تولدشون رو جشن مي گرفتن...شايد اونوقت همه ي شهرزاد ها هم خوشحال بودن...آخه جشن تولد توي پيش اوين فقط اشك به چشم و خشم به دل مياره!به اميدي آزادي همه ي ما!

((شهرزاد نام دختر سعيد ليلاز است))

.............................................................
مونده هنوز تا 13 آبان ولي آفرين به فوتبالياي خودمون كه از شعار شير سماور رسيدن به يار دبستانيه من!آفرين به
همه شون!
با وجود حضور عظيم و سبز نيروي انتظامي باز هم سبزها سبز بودن خود را به سبزي لباس ماموران چرباندند!